قالی (فرش دستباف) هنر یا صنعت

قالی (فرش دستباف) هنر یا صنعت و یا هنر صنعت قالی بافی، کدام واژه درست است. شاید از دیدگاه ساده بینانه ، این مسئله که روند تولید قالی را چگونه خطاب کنیم ، به هیچ وجه اهمیت نداشته باشد. باید بدانیم که خطاب کردن بیان کننده دیدگاه ما می باشد. و دیدگاه ما سبب رویکرد ماست . برای آماده شدن اذهان بهتر است هر یک از سه حالت به طور جداگانه و مختصر توجهی کنیم. و بدانیم آیا لغت هنرصنعت در عمل اجرایی است یا خیر.

تفاوت صنعت و هنر در چیست؟ و کدام روند برای تولید قالی عملی تر و بهتر است: قالی هنری ، قالی صنعتی ، ویا قالی هنری صنعتی. در خلق یک اثر هنری چه اتفاقی می افتد؟ و یک اثر چه ملاک هایی را باید کسب کند تا تبدیل به اثر هنری شود؟

برای ملموس شدن بهتر است مثالی بزنیم. هنرمندی را در نظر بگیریم که برای امرار معاش مشغول نقاشی می باشد و تابلو می کشد. وی هنگام به تصویر کشیدن یک منظره ،ابتدا یک منظره را دیده و یا تصور کرده ،که در آن شئی ، یا حالتی وجود داشته که وی را جذب کرده است. به بیان دیگر خود هنرمند حال و هوایی داشته  که مترادف با آن منظره بوده است. پس اگر دقیق تر شویم حتی در گام های نخست می توان حال و هوای هنرمند را در خلق یک اثر دید. حتی نوع دیدگاه وی که از چه زاویه ای به آن منظره نگریسته است.

قالی هنر یا هنر صنعت

قالی هنر یا هنر صنعت

در انتخاب بوم ، رنگ ها ، ترکیب رنگ ها ، و….  اگر در این موضوع ها دقیق تر شویم متوجه روحیات ، حالات ، عادات ، حتی جهان بینی و ایدلوژی هنرمند می شویم که درلایه های زیرین اثر خود نمایی می کند. پس می توان نتیجه گرفت که یکی از اصلی ترین مشخصه های یک اثر هنری عدم تکرار پذیری ، آن است. همچنین از مشخصه های دیگر یک اثر هنری شاخص بودن، آن اثرمی باشد. خلاقیت فردی ، هنرمند در خلق یک اثر که نه تنها سبب می شود ، دیگری نتواند آن را خلق کند ، بلکه خود هنرمند نیز بسختی بتواند آن را تکرار کند. البته کپی کردن اثر هنری فاقد هرگونه ارزش است و در این بحث هیچ جایگاهی ندارد.

به بحث قالی باز می گردیم. کدام قالی هنری و ارزشمند است . طرح قالی که درمرحله نخست طراح آن با توجه به حال و هوای خود و همچین پایبندی به اصول شروع به طراحی می کند. و یا رنگرزی گیاهی که می توان بسیار تاثیر پذیر از دست هنرمندی باشد که درحال رنگرزی است. و شاید بدست آوردن و تکرار رنگ ها به سختی امکان پذیر باشد. و در مرحله بعد بافنده که هنر سر پنجه خود را خرج می کند. روزهایی با حال هوای پائیز ، و روزهایی با حال هوای بهاری ، در انتخاب رنگ و همچنین  کوبش دفتین اثر می گذارد. شادی و غم خود را می بافد.

محصول چنین فرآیندی را نمی توان تکرار کرد. زیرا هر یک از  افرادی که دست در کار دارند ، حال و هوای آنروز خود را خرج کرده و یک اثر خلق کرده اند. اثری که به مؤلفه های هنر نزدیک است و شاید خود هنر است. حال اگر مؤلفه های قومی ، قبیله ای ، موقعیت جغرافیای ، و مذهبی را به آن اضافه کنیم ، که هر یک از دل صدها و شاید هزاران سال بوجود آمده اند ، چه اتفاقی برای اثرمان پیش می آورد. اگر منصف باشیم ، نباید این محصول را چیزی غیر از یک اثر هنری بدانیم.

حال به حالت صنعتی توجهی بکنیم. تصویری انتخاب می شود ، با درنظر گرفتن جنبه های مشتری پسندی ، به تعداد زیادی تولید می گردد. البته با بازار گرمی و تبلیغ در مقطع زمانی محدود موفق عمل می کند. به ظاهر زیباست. اما رد پای هیچ هنرمندی را نمی توان در آن جست. به سختی بتوان از مؤلفه ها چیزی را درک کرد. تولیدات صنعتی بیشتر جنبه مصرفی دارند. و به جهت هنری ارزشی پیدا نمی کنند. بانگاهی به صنایع مختلف می توان این مطلب را دید و درک کرد.

برای درک این موضوع که لغت صنعت قالی بافی ، و یا هنر صنعت قالی از کجا ظهور و بروز داشته است ، نگاهی به زمان بوجود آمدن آن بکنیم . حدود یکصد و پنچاه سال آخرین ، صنایع مختلفی بوجود آمدند که هدف اصلی آنان جلب رضایت بازار هدف ، تامین نیاز و سوددهی بوده است. که البته روش های تولید دستی ، طی مرور زمان کمرنگ شده و رفته رفته رباط بیشتر جایگزین نیروی کار انسانی شد. یا حداقل انسان نیز همانند رباط در صنایع مختلف بکار گرفته شده است. یعنی عرصه برای ابراز احساسات و عواطف انسانی در دستاورد و تولید روزانه هر شخص بسیار کمرنگ و شاید غیر ممکن شد.

در این میان قالی بافی ایران ، جزء محصولاتی بود که همچنان به روش اولیه و با ابزار اولیه تولید می شد. که این روش سبب می شد زمینه و فضای لازم را برای بروز احساس نیروی کار ، در فرآیند تولید آن همچنان محیا باشد. که در مقطعی از زمان این مسئله بسیار مورد توجه کشور هایی قرار گرفت که به صورت کامل صنعتی شده بودند.

در این زمان بازار بسیار مطلوبی بوجود آمد. طمع دیگر کشور های برای اشتغالزایی و کسب درآمد بر انگیخته شد. و که البته در این کشور ها خبری از سابقه قالی بافی نبود. این کشور ها در تاسیس روش های صنعتی تولید قالی دستباف بسیار کوشا و توانمند عمل کردند. استفاده از نیرو بافنده همانند رباط بدون آنکه حتی دقیق بدان هر یک از المان هایی که می بافد چه معنایی دارد.تولید فرش دستباف بصورت شیفتی ، بیست وچهارساعته با بافنده های مختلف بوجود آمد. اضافه کردن تجهیزات و کمرنگ تر شدن نقش بافنده هدف این دست از تولیدکنندگان بوده است. تکرار نقشه ها ، تولید به صورت سریالی همه و همه سبب از بین رفتن هنر قالی بافی شده است. هرچند در کشور عزیزمان ایران نیز کسانی به پیروی کورکورانه ، دست از هنر خود کشیدند و به دنبال سود و تولید انبوه رفتند.

البته با نگاه واقع بینانه در فلات ایران ، بسیاری از روستا ها و همچنین عشایر دستخوش تغییر شده اند. و شاید دیگر وجود خارجی نداشته باشند. از طرفی دیگر بیشتر تولید کنندگان سنتی و بزرگ قالی ، یا تمایل به تغییر نوع تولید داشته اند و آن را تغییر داده اند و به سراغ حرفه هایی رفتند که نیروی انسانی کمتر در آن دخیل است و که ساده تر و سهل الوصول تر می باشد. و یا به صورت کلی وارثان آنان دیگر راه پدر پی نگرفته اند. بنابه آنچه گفته شد ، ساز و کار سنتی تولید قالی در فلات ایران کمرنگ شده و رو به ضعف نهاده است.

از طرفی دولت های ایران معاصر کمتر نگاه هنری به قالی بافی داشته اند. در وهله نخست همواره خواسته اند از قالی بافی بعنوان اهرمی در اشتغال زایی و خودکفایی قشر ضعیف استفاده کنند، بدون توجه به سابقه و زیرساخت ها. در اولویت دوم بحث ارز آوری قالی بسیار مهم بوده و خیلی از معیار ها فدای آن شده است. البته سود جویی ، ساده نگری و عدم عاقبت اندیشی نیز بی تاثیر نبوده است.

کمبود و ضعف تولید در فلات ایران از یک طرف ، و بوجود آمدن رقبای سودجو از طرف دیگر سبب شد که تصمیماتی عجولانه اتخاذ گردد. و روش تولید قالی صنعتی در ایران بوجود آید. اگر به هر دلیلی روش های تولید که نیکان مان  داشته اند ، که هنر و خلاقیت تمامی افراد در فرآیند تولید نقش دارند را کنار بگذاریم ، در اصل از تولید قالی هنری دور شده ایم . و به سراغ تولید قالی صنعتی رفته ایم. باید بدانیم ما بدون میراث چند هزار ساله قالی بافی ، با رقبایمان تفاوت چندانی نداریم ، چه بسا آنان در تولید قالی صنعتی از ما مهارت بیشتری دارند. ترک روش های سنتی به هر دلیل و رو آوردن به روش صنعتی ، به معنای بازی کردن در زمین رقبایمان می باشد.

باید بدانیم اگر هویت فرش دستباف از آن گرفته شود ، منظور هویت اصیل ایرانی آن است، ما دیگر مالک معنوی آن نخواهیم بود. یعنی اگر در مسیر صنعتی سازی و بی هویتی پیش رویم در اصل در مسیر از دست دادن مالکیت معنوی قالی پیش رفته ایم که چند هزار سال مالک آن بوده ایم. هرچند که اگر هنر را از قالی حذف کنیم ارزش مادی آن نیز بسیار محدود می شود. البته اگر کمی هم به طرف صنعتی شدن پیش برویم باز هم ، صنعتی شده ایم . درست است که قید کرده ایم که کمی صنعتی شده ایم ، اما به هر حال صنعتی شده ایم . در واقعیت هنر و صنعت کنار هم نمی شینند .

روش تولید صنعتی و هنری دو روش جدا از هم می باشند. نمی توان آنان را در هم آمیخت . هنر و صنعت همانند پنبه و آتش هستند. در کنار هم قرار گرفتن آن سبب می شود ، هنر بسوزد هرچند که مقدار آن نسبت به آتش خیلی زیاد باشد، و دست آخر چیزی چزء خاکستر از هنر باقی نماند.